یاس کبود

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

غدير چه بود ؟ (2)

13 شهریور 1397 توسط مرضيه موسوي ندوشن

غدير بركه اي بود كه خشكيدن آن در درازاي تاريخ مايه ي حسرت همه ي جويندگان طريق عدالت شد .

غدير نمايش بزرگي بود كه فرجام بد عهدي مردمان را در گوش تاريخ زمزمه مي كند .

غدير عبرت بزرگ تشيع در راستاي دفاع از حق هاي به نا حق ستانذه شده گرديد .

غدير غروب شكسته شده ي بزرگترين مدافع عدالت بود .

غدير شكوهي ناديه شده براي پناهنده ي غريب نخلستانهاي مدينه بود .

غدير اتمام حجتي بود براي آنهايي كه مي توانستند به عهد خود وفا دار باشند ولي شرافت خود را به هيچ فروختند .

غدير روزي بود كه دين كامل شد و هر كس به اندازه همت خود از اين كمال بهره مند گرديد . 

غدير سند مظلوميت عترت پاك نبوي بود و انگيزه ي كينه توزان عربي شد تا عزمي جزم گردد براي برپايي سقيفه .

مرضيه سادات موسوي ندوشن 

غدير 1439 

 2 نظر

مشرق ساغر

04 خرداد 1396 توسط مرضيه موسوي ندوشن
مشرق ساغر

بسمه تعالي با صداي صلوات جمع از خواب پريدم وقتي به خود آمدم فهميدم به حريم ولايت عشق نزديك شده ايم نا خود آگاه به ياد دوران كودكيم افتادم كه پير مردي از ميان جمع بلند ميشد و براي راننده گنبزنما جمع مي كرد راستي گفتم گنبز نما شايد بپرسيد اين ديگر چيست؟ بله آنهايي كه دلشان براي زيارت شمس الشموس و انيس النفوس در سينه به بي قراري مي كرد، آنهايي كه از روزي ساليانه خود مي زدند تا مخارج زيارت ضامن آهوي خراسان را جمع كنند و آنهايي كه حج فقرا را با همه دنياي اغنيا عوض نمي كردند، وقتي به اين سرزمين مقدس پاي ميگذاشتند به ميمنت اين ورود و با رويت گنبد و بارگاه نوراني آن حضرت انعامي در خور به عامل ايجاد اين وصل تقديم مي‌كردند. و مانند يعقوب كه چشمانش به جمال يوسف منور شده است، قرار از دست مي دادند. بگذريم، چون زمان در گذران است. ولي با وجود جبر در گذران، اينجا پاي دل در ارادتي سخت گير ميكند . اينجا زادگاه آفتاب ايران زمين است. اينجا مشهد الرضاست. هر بار كه به اين سرزمين مقدس شرفياب ميشدم نيرويي دروني به من الهام مي‌كرد كه به اين سرزمين خوانده شده‌ام و بي دعوت نمي شود در اين وادي مقدس قدم برداشت. اما امروز در پوستم نمي گنجم چرا كه اين بار را نه در باطن كه در ظاهر نيز دعوت شده‌ي اين آستانم. اينبار مهمان خوانده شده‌ام و چه توفيقي از اين بالاتر؟ به همراه جمعي كه سر از پا نمي شناسند آماده شرفيابي به پايبوس شمس الشموس و انيس النفوس شديم بارگاهي كه محل پرواز ملائكه الهي است و بي اذن آنها نمي شود بر آن وارد گشت. بارگاهي كه بايد تطهيرشد از همه ناپاكي ها و با رسومي خاص در آن قدم نهاد. اينجاست كه «واد المقدس طوي» را در ذهن هر عابري تداعي مي كند. اينجا ارادتي بنما تا سعادتي ببري خوب معني مي شود. اينجا بايد گداي كاهل نبود چون صاحب خانه عجيب كرامت دارد. هر چه دل سودايي و زنگار گرفته در بحران بي هويتي زمانه، خواست با سلطان دلهاي محرومان گفت و عجب بزرگي كه چه زيبا مي‌شنيد، چون در پايان هر درد دل چيزي حس نمي‌شد جز حس پرواز. نه يك بار و نه دوبار بلكه مانند طفل بهانه گير بارها و بارها رفتيم و عرض حال داديم و آمديم و عجب همنفسي كه نفس به شماره افتاده‌ات را نظمي در خور عطا خواهد كرد و آرامشي وصف ناپذير وجودت را فرا خواهد گرفت. و چه زود منادي پيغام ميدهد كه اي گدا! مهلت پادشاهي به سر آمده است: اي دل غلام شاه جهان باش و شاه باش پيوسته در حمايت لطف اله باش بايد رفت اما خوشا به سعادت آنها كه آمدن و رفتنشان تفاوتي چشم گير داشته است و خوشا به حال آنها كه با پاي تن آمده اند و با بال معرفت باز مي گردند. خوشا بحال همه آنها كه آهوي جانشان را به امضاي ضمانت انيس النفوس رسانده اند و خوشا به حال آنها كه آمدند و رفتند و برات پايبوسي دوباره را با معرفتشان دريافت كرده اند. مرضيه سادات موسوي ندشن – 3/3/ 96

 4 نظر
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

یاس کبود

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • فاطمه الزهرا
  • ندای منتظران
  • سخن بزرگان
  • بهداشت در اسلام
  • امام زمان
    • دلنوشته به امام زمان(عج)
  • شعر مهدوی
  • زندگی نامه بزرگان
  • ولایت
    • غدیر
  • مذهبی
  • مذهبی
  • مدافعان حرم
  • انقلاب اسلامي
  • دلنوشته
  • دلنوشته
  • شمس الشموس علي ابن موسي الرضا
  • اقتصادي

Random photo

مشرق ساغر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس